99-9-1
فیلم Revolutionary Road را دیدم، و حظ کردم. با وجود اینکه فیلم مثلا ماجرای غم انگیزی داشت ولی در طی تمام مدتی که داشتم تماشاش میکردم قلبم با دو برابر سرعت میزد، و هر از چندی میزدم رو pause تا نفس های عمیق بکشم و آروم شم و این لذت را ذره ذره مزه کنم و بدم پایین. و الان بعد از دیدنش دلم مثل همیشه یک بیان صریح و بلیغ (جوری که تو مکالمات نوشتنی عمل می کنم)، آزادی، قدرت و پروفشنالیتی بی حد میخواد.
حین فیلم برای یکی از دوستان اهل دل، خودم را بیان کردم و گفتم خوشم میاد همیشه حرفای درست و حسابی از زبون کسایی گفته میشن که به لحاظ روانی ناخوش هستند، این جماعت همیشه عمیق ترند و بیشتر می فهمند. و بعد فکر کردم بعضی ها ناخوش میشن چون از یک زندگی استاندارد بیزارن، چون بیشتر از آدمای معمول میفهمن، و در حقیقت ناخوش نیستند فقط به نُرم جامعه نزدیک نیستند و بعضیا هم ناخوشن چون در تلاشی نافرجام برای رسیدن به همون زندگی استاندارد مزخرف هستند. شکی نیست که حرفای دسته ی دوم به هیچ وجه شنیدن نداره.