and i will fuck you too
در انتها بهم گفته بود، اونقدر توی فضای مجازی بودی، اونقدر از خونه بیرون نیومدی، اونقدر در واقعیت ارتباط نگرفتی و روابطت تماما مجازی بوده اند که اصلا بلد نیستی در واقعیت ارتباط بگیری.
البته نمیدونم دقیقا منظورش اینا بود یا نه، ولی خب این چیزی بود که خودم بهش فکر میکردم و از اون حرف هم برداشت کردم. و این برداشتم از اون موقع پسِ ذهنم تکرار شده، و بهم یادآوری کرده که من دارم در مسیر آدم فضایی شدن، عجیب غریب شدن پیش میرم در حالی که از این بیزارم.
البته میدونی عجیب غریبِ قدرتمند ایرادی نداره وا، ولی اون عجیب غریبی که من هستم اصلا قدرتمند نیست. و عجیب غریب از نظرم زمانی قدرتمنده که این گزینه را انتخاب کرده باشه و به باقی گزینه ها هم اشراف داشته باشه، ولی من دارم از طریق آدمیزادی دور و دورتر میشم هر روز، و بهش اشرافی هم نداشته ام.
علاوه بر این بهم گفت حیا نداری، عفت کلام هم نداری، و من یه دل سیر به اینها خندیدم. آااره من بی حیااام، بی عفت! پسسسر، باورت میشه من با این چهره ی مظلوم معصوم رنج کشیده ی طفلی؟ :)) و میدونی این چرا خنده داره و ناراحتم نمیکنه، چون بی حیا و بی عفت بودن انتخابم بود، و به گزینه های مقابلش هم کم و بیش اشراف دارم، آره باورم کن، میتونم خودمو کنترل کنم و هر حرفی را نزنم، ولی دلم میخواد و انتخاب می کنم که وا بدم و بزنم :))