99-6-17

نیچه ی عزیز فرموده ست که: "هر که از خویش فرمان نبرد، بر او فرمان می رانند." و من این جمله را عمریست در ذهن دارم تا به رگ غیرتم بربخوره مبادا اجازه بدم بر من فرمان برانند و در نتیجه از خویش فرمان ببرم، ولیک هنوز از خویش فرمان نمی برم. البته با این اوضاع نمیدونم از کس دیگه هم فرمان ببرم یا نبرم، شاید اگه لوله ی تفنگ رو شقیقه م باشه، آره، ولی مطمئنا با زجر و زحمت فراوانی همراه خواهد بود. کودک درون از این لاابالی تر هم کسی نمی تونه داشته باشه.

(میدونم قرار بود با خودم و کودک درون عزیزم مهربون تر باشم و هر چیزی را بهش نسبت ندم، ولی افسار زبونم هم دست کودک لاابالی درونمه:)) )

 

+جمعه ی گذشته اولین جمعه ای بود که موندم اینجا، تو سوئیت خودم، بعد از چندین ماهی که از اجاره ش می گذره. و البته در همین جمعه ی میمون و مبارک، سومین قرار توی سه دهه ای که از عمرم داره میگذره را رقم زدم. :)

بعد از قرار مذکور، داشتم به مرحله ی فناء فی الطرف میرسیدم، چرا که در حین قرار، تمام بدجنسی ها و تیکه انداختن ها و بداخلاقی ها و فاصله گرفتن هام را تحمل کرده بود و همچنان با محبت تمام نازم را خریده بود، که خودا رو شکر ایشون خودشون گرخیدن و کشیدن کنار و خطر از بیخ گوشم رد شد :)) چرا که در هر موردی که حساب کنی پله ها ازم پایین تر بود، ولی منِ مجنون، فکر میکردم سرچشمه ی عشق و خِرَد و سادگی را کشف کرده ام :))

آخ که چقدر من طفلیم و محتاج محبت و نوازش. یالا یکی بیاد قربونم بره :) چون کشف کردم از این عبارتِ وزین (قربونت برم) بسیاااار لذت می برم :)) البته در صورتی که با لحنی گفته بشه که من مفاهیم "دارم میمیرم برات" و "بددد بهت نیاز دارم" را ازش دریابم. یالا قربونم برید :))

الهه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اینجا من با نوشتن، فکر میکنم، و امیدوارم که این نوشتن ها و فکر کردن ها، از وضعیت و موقعیت فعلی م عبورم بده و در مسیر زندگی پیشم ببره.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان