99-3-7 (از بلاگفا)

بیگ بنگ تئوری را برای بار nام می بینم و یه لحظه با دیدن یه حرکت از "پنی" یاد یه خری میفتم، همونی که باهاش رفتم سر قرار، و خب اون اول به خاطر گستاخی ها و بیشعوری هاش ازش خوشم اومده بود، چرا که شبیه یه خر دیگه ای بود که اصرار داشتم بگم عاشقش هستم، خلاصه که در طی حرف زدن با این بشر، گفت که بیگ بنگ تئوری را به عشق پنی می دیده، و از امثال پنی که اینقدر آزاد و بی قید هستند، خوشش میاد و همش در لفافه بهم میفهموند که دنبال رابطه ی جدی نیست و لطفا منم دنبال رابطه ی جدی نباشم و از اینجور خزئبلات، و من همون شب باهاش تموم کردم ولی تا روزها حالم بسیار بد بود، چرا؟ آه آره، درست حدس زدی، I was desperately in love!

واقعا باور کردی؟ باور نکن جانم. کسی که عاشق شده باشه نمیخواد معشوقشو با دستای خودش خفه کنه. تا روزها من عصبانی بودم از این بشر، از تمام عوضی هایی که خوب بلدن غرورت را هدف بگیرن و تو را تو این تله بندازن که بدجور تو کفِشون هستی، بدجور میخواییشون و وابسته شونی و اونا مجبورن که ازت فرار کنن. احمقانه ست که تو قرار اول بی اینکه شناختی از طرفت داشته باشی یا طرفت شناختی ازت داشته باشه، و بی اینکه کاری کرده باشه که دلت را به دست بیاره یا باعث بشه که تو روش حساب کنی، توهم میزنه که تو وابسته ش هستی و میخوای خِرِش را بچسبی و بنشونیش سرِ سفره ی عقد، آخه سرِ سفره ی عقد با هر خری که واسه آدم نریدن که.

آره خلاصه من خیلی عصبانی بودم اون روزها، و دلم میخواست همه ی این جماعت عوضی را در حالی که به پام افتاده اند ببینم، دلم میخواست کفِ کفشمو بذارم رو گلوی تک تکشون و تا میتونم فشار بدم، ولی الان، به هیچ وجه ازشون عصبانی نیستم، اصلا دیگه به حسابشون نمیارم که بتونن احساساتمو تحت تاثیر قرار بدن، گذشته از تمام تغییرات مثبت تفکرم در طی این مدت، و گذشته از پروسه ای که به این تغییرات دست یافته ام، فکر کردن به کل این ماجرا، به اینکه آگاهیم الان در سطح بالاتریست نسبت به اونموقع، و الان مشرفم به تمام اون مسائل، حس خیلی خوبی بهم میده، حس اینکه یه روزی هم به تمام چیزهایی که الان اذیتم می کنند خواهم خندید.

الهه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اینجا من با نوشتن، فکر میکنم، و امیدوارم که این نوشتن ها و فکر کردن ها، از وضعیت و موقعیت فعلی م عبورم بده و در مسیر زندگی پیشم ببره.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان