98-10-26

وجودم در حال حاضر سراسر خشم و تنفره و خنده م میگیره به این قضیه. از دیشب به جریانی که تو پُست قبل تعریفش کردم کلی فکر کردم، نه که واقعا همون جریان مهم باشه، چیزی که پشتشه برای من مهمه، کلا این اتفاق و این برخورد میتونه نماینده ی یه طرز تفکر و مدل ذهنی باشه، و لازمه اگه نیاز به اصلاح داره هر چه زودتر اصلاح بشه.

بعد از حرف زدن با یکی از رفقا در این مورد و فکر کردن های فراوان به این رسیدم که منشأ اصلی خشم من اینه که حس میکنم نمیتونم و نباید در مورد چیزی که آزارم داده به کسی که باعثش شده (تا زمانی که نسبتش باهام دوستی نیست) حرفی بزنم، چون فکر میکنم منجر به قهر کردن میشه و بعد من دیگه معذبم که با این آدم یک جا باشم و میدونم موقعیت هایی که باید باهاش یک جا باشم فراوونه، کسی مثل زن کاکو را که نمیشه کلا گذاشت کنار. حالا چرا منجر به قهر میشه؟ چون اولا طرفمو انتقاد پذیر نمی بینم، و انگار سناریوی دیگه ای جز قهر و ناراحتی نمی تونم براش متصور باشم، و دوما و مهم تر اینکه چیزی که باعث آزارم شده یه کوچولو ناراحتم نکرده، بلکه کلا از طرف متنفرم کرده! :)) من نمیتونم حرفمو آروم و مهربون بگم، فقط زمانی حق مطلب ادا میشه که با انزجار و عصبانیت بهش بگم ریییییده و حالم ازش بهم میخوره. :)) و این میشه که من به جای درست کردن ارتباط هایی که واقعا باید درست بشن، فقط عقب می شینم و از طرف فرار میکنم و وقتی این باشه خاطره م از کسی، خب قاعدتا دیگه اصلا دلم نمیخواد باهاش بیشتر ارتباط بگیرم.

رفیقم بهم میگفت که ببین، یا یادش رفته و سرش شلوغ بوده که بهت خبر بده، که در اون صورت درکش کن و ازش ناراحت نشو، یا اینکه عمدا و از قصد خبر نداده که بازم گفتنِ تو چیزی را درست نمی کنه چون تو قرار نیست ملت را تربیت کنی، ولی من نمیتونم چیزی نگم و شفاف نکنم قضیه رو و در عین حال کینه ای هم به دل نگیرم. شاید چون خیلی بچه م، که مطمئنا در خیلی از زمینه ها هستم.

ای کاش مطمئن بودم و یه امنیت ذهنی از این جهت داشتم که کمترین انتقاد من موجب قهر نمیشه، کاش همه مثل من فکر می کردن و از اصلاح شدن و درست کردن ارتباط استقبال می کردن. کاش همه ش در پیِ این نبودن که بهم بفهمونن حق با اوناست، و ناراحتی من بی مورد و احمقانه ست.

الهه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اینجا من با نوشتن، فکر میکنم، و امیدوارم که این نوشتن ها و فکر کردن ها، از وضعیت و موقعیت فعلی م عبورم بده و در مسیر زندگی پیشم ببره.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان