98-10-20

دلم میخواست الان یه داستانی وجود داشت با شخصیتی دقیقا مشابه من که دقیقا احوال الان منو داشت، تا من میفهمیدم این چالش مسخره ای که باهاش مواجهم و اصلا نمیدونم چی هست و فقط میدونم ریده به احوالم، چجوری حل میشه، یا اصلا بی خیال حل شدنش، دلم میخواست یه نفر حتی تو یه داستان که (میتونه واقعیت نداشته باشه)، حالم را می فهمید، و برام توضیحش میداد.

شاید اصلا همینه انگیزه ی قصه نوشتن.

اگه بخوام خلاصه ترین و انتزاعی ترین و غیرمنصفانه ترین توصیف را از دلیل احوالم داشته باشم اینه که من باز بیشتر از ظرفیتم به کسی لطف کرده ام، فیدبک دلخواهم را دریافت نکرده ام، به اندازه ی کافی مورد تقدیر و ستایش قرار نگرفته ام و در نتیجه دلم میخواد شخصی که بهش لطف کرده ام را خفه کنم، دلم میخواد محوش کنم، دلم میخواد برگردم عقب و هرگز اون مکالمه را باهاش نداشته باشم، چون علاوه بر اینکه خشمگینم میکنه شرمگینم هم میکنه، فکر به اینکه یه نفر دیگه هم فهمید که من چقدر عجیب غریبم و نباید بهم نزدیک شد، دیوونه م می کنه. فکر می کنم از این موارد تو زندگیم زیاد پیش اومده، همیشه طرفی که مورد رحم و خشم توآمان من قرار میگرفت، یک دوست بود، یا بهرحال شخصی بود که میشد حذفش کرد، ولی الان نمیشه حذفش کرد، یکی از اعضای خونواده ست.

تجمع های خونواده ی من، سطح انرژی من را به قعر جدول می بره، به این دلیل احمقانه که شاخک های من به مصادیق بیشعوری بسیاااار حساسه، حتی اگر این مصادیق در رابطه با من اتفاق نیفتن، که معمولا هم نمیفتن. ولی هر لحظه ای که مصداق بیشعوری را حس میکنم چرخدنده های مغزم، سرعتشون را چند برابر می کنن و من فکر میکنم، فکر می کنم، فکر می کنم، که چرا؟ چرا این بشر فکر نمی کنه؟ چرا بعضی ها اینقدر همه چیو حیف و میل می کنن و سیر هم نمیشن؟ چرا طرف مقابلش متوجه نیست که این بیشعوره و باید حسابش را بذاره کف دستش؟ و یه سری هم سوال فلسفی، که چرا من ناراحت میشم؟ آیا این انعکاس نیمه ی تاریک وجودمه؟ آیا خودم هم همینقدر بیشعورم و فکر میکنم نیستم؟ یا خودم هم همینقدر بیشعورم و به سختی تمام دارم کنترلش می کنم و واسه همینه که میخوام کله ی هر بیشعوری که کنترل تو کارش نیست را بکنم؟ آیا اصلا جواب دادن به این سوال ها لازمه؟ آیا اصلا مسئله ای که باید حل بشه ناراحت شدنِ منه؟ آیا ناراحت شدنم طبیعی نیست؟ آیا مسئله ای که در حقیقت باید حلش کنم این نیست که چرا میخوام ناراحت نشم؟

الهه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اینجا من با نوشتن، فکر میکنم، و امیدوارم که این نوشتن ها و فکر کردن ها، از وضعیت و موقعیت فعلی م عبورم بده و در مسیر زندگی پیشم ببره.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان