از حال بد به حال خوب

شاید اون آگاهی که تو پُست قبل ازش حرف زدم، نتیجه ی خوندن این چند پاراگراف از کتاب "از حال بد به حال خوبِ" دیوید برنز، در وصف اهمال کارها بوده (تاثیرگذار بوده مطمئنا) :

 

اهمال کارها اغلب به خود می‌گویند: «باید آن نامه‌ها را بنویسم، باید شروع کنم.»

عبارت‌های بایددار معمولاً موثر نیستند، زیرا احساسی از گناه تولید می‌کنند و در نتیجه شرایطی فراهم می‌سازند که شما از انجام آن خودداری می‌کنید. در همان لحظه‌ای که به خود می‌گویید: «باید این کار را بکنم.» احتمالاً این اندیشه را در سر دارید «… اما حالا به انجام آن مجبور نیستم، تا فرصتی دیگر صبر می‌کنم.»

گاهی اوقات هر چه بیشتر به خود بگویید که باید کاری را انجام دهید، انجامش به همان اندازه دشوار می‌شود.

ممکن است در این زمینه با من موافق نباشید. ممکن است بگویید استفاده از «باید» هیچ اشکالی ندارد. ممکن است فکر کنید این وظیفه‌ی شماست که روی میزتان را تمیز کنید و خوب درس بخوانید. ممکن است فکر کنید این کاری است که حتماً «باید» انجام شود.

در سه مورد استفاده از باید بی‌اشکال است. یکی از آن‌ها بایدهای اخلاقی است. نباید از کسی سوء استفاده کنید زیرا خلاف اصول اخلاق است.

دومین نوع بایدهای مجاز، بایدهای قانونی است. نباید در خیابان با سرعت ۱۴۰ کیلومتر در ساعت رانندگی کنید. زیرا خطرناک است و احتمالاً مشمول جریمه‌ی پلیس می‌شوید.

و بالاخره به بایدهای طبیعی می‌رسیم. به حکم قانون طبیعت این اتفاق باید بیفتد. مثلاً اگر قلم را از دست خود رها کنید تحت تأثیر قانون جاذبه «باید» سقوط کند.

اما وقتی می‌گویید «باید میزم را مرتب کنم.» آیا این یک باید اخلاقی است؟ مسلماً نیست. آیا یک باید قانونی است؟ نه نیست، مگر آن‌که قانونی وضع کنید که داشتن میز شلوغ غیرقانونی است. آیا پای قانون طبیعت در میان است؟ مسلماً نه. زیرا هیچ قانونی در طبیعت نیست که بگوید: «هر که میز نامرتب داشته باشد به حکم طبیعت باید به مرتب کردن آن اقدام کند.»

نظر به این‌که باید اخلاقی، باید قانونی، یا باید به حکم طبیعت نیست، کلمه‌ی «باید» در موضوع مورد بحث ما بی‌تناسب است.

به نظرم وقتی می‌گویید «باید میزم را مرتب کنم» منظورتان این است که «اگر میزم را مرتب کنم به سود من است.»

الهه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اینجا من با نوشتن، فکر میکنم، و امیدوارم که این نوشتن ها و فکر کردن ها، از وضعیت و موقعیت فعلی م عبورم بده و در مسیر زندگی پیشم ببره.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان